4 سال پیش، در همین روزها، هر جا که سرک میکشیدی گرد مرگ پاشیده بودند. انگار هیچ کس به فردایش امیدی نداشت. شاید همه به دنبال فرار بودند. و شاید حتی خودکشی. خیلیها آن روزها خودکشی سیاسی کردند. خیلیها هم خودکشی فرهنگی. شاید هیچ کس فکرش را نمیکرد روزی برنده شدن کاندیدای منتخب جبهه اصلاحات را جشن بگیرد.

واقعا چه کسی فکرش را میکرد قریب به 10 نفر از اعضای هیئت دولت از اعضای ستاد مرکزی کاندیداهایی باشند که حتی تا امروز نامشان سران فتنه است.

چه کسی فکرش را میکرد روزی در این مملکت اعضای هیئت دولتش یکی یکی صفحه فیس بوک باز کنند، و حتی فیس بوک باز هم بشوند!

چه کسی فکرش را میکرد عکس صفحه اول روزنامه ایران، تصویر سید خوشروی ما باشد.

چهار سال پیش چه کسی باور داشت دوباره میتوان برخاست، دوباره ساخت، طرحی نو در انداخت ...

چهار سال پیش کدام جوان اصلاح طلب باور داشت میتواند دوباره کنگره برگزار کند و بزرگان همفکرش را برای سخنرانی دعوت کند...

شاید بگویید هیچ کس ... اما واقعیت این نیست.

عده ای بودند که از همان روزها ایمان داشتند. ایمانشان را با اراده، و اراده ی خود را با عمل در هم آمیختند و این روزها را برای ما به ارمغان آوردند. تسلیم نشدند و جنگیدند. برای ایران. برای اصلاح امور. مصداق آیه شریفه، ابتدا برای تغییر قیام کردند و سپس ازخدا یاری خواسته و بر او توکل نمودند.

ایام انتخابات در ستادهای جناب روحانی و عارف افرادی میدیدم که تحیر برانگیز بودند. تحصیل کردگانی که این بار برای تغییر نه فقط در قالب تئوری و حرف، که به صورت عملی در کف خیابانهای شهر فعالیت میکردند.

آنچه رخ داد و این روزها در حال چشیدن ثمره شیرینش هستیم، نتیجه 4 سال استقامت و ایستادگی عزیزانی بود که از مطالبات حداقلی خود کوتاه نیامدند. نتیجه تهدید به جان خریدن عده ای از مردمان همین سرزمین بود. نتیجه کاربرد عقلانیت عرفی و پرهیز از جوزدگی و احساسات بود. نتیجه صبر و پایداری است. ثمره اراده، ایمان و عمل است.

پی نوشت:

گذشته عبور کرده. شیرین یا تلخ. مهم ساختن آینده است. این روزها اگرچه فضا برای نفس کشیدن کمی بهتر شده، با این وجود تضمینی برای آینده وجود ندارد. شاید همان ها که 8 سال کشورمان را تباه کردند دوباره برگردند. آن روز افسوس خوردن فایده ندارد. امروز تنها فرصت ما برای تغییر در فرداست.