امروز، قسمتی از آن روز وعده داده شده بود

دیشب که رسانه ها از نرمش قهرمانانه میگفتند و مینوشتند، همه جا صحبت از نرمش در برابر قدرتهای خارجی بود. اما برای من نرمش در برابر قدرتهای خارجی چندان قهرمانانه نبوده و نیست. شاید چون معتقدم معادلات خارجی بر اساس نرمش تبیین نشده و محصولی از قدرتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی است.

دیشب فکر میکردم نرمش قهرمانانه در مقابل طرف خارجی فاقد معنای دیپلماتیک است. یا اگر بخواهم با درجه ای از تخفیف بدان نگاه کنم مادامی که در عرصه سیاستهای داخلی به کار گرفته نشود چندان ارزشی ندارد. مادامی که حصرها و حبسها باقی است، و مجموعه حاکمیت در برابر منتقدان خود سرسختی نشان میدهد، نرمش در برابر بیگانه (حداقل از نظر من) به امتیاز دهی خارج از عرف آن هم به بیگانه- منجر میشود. به عبارت دیگر مقدمه چنین نرمشی، آزاد سازی فضای سیاسی داخلی، وحدت ملی و رفع حصرها و حبسها است که خوشبختانه دستگاه حاکم جمهوری اسلامی ثابت کرد به چنین نرمشی در فضای داخلی نیز اعتقاد دارد.

امروز روز بزرگی بود. روزی که نسرین ستوده، مهسا امرآبادی، محبوبه کرمی، مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی، کفایت ملک محمدی، فیض الله عرب سرخی، محسن امین زاده، احمد زید آبادی و ... از زندان آزاد شدند. حاکمیت امروز نشان داد ظرفیت حل مشکلات گذشته را یافته تا در ادامه راه به حل مشکلات اساسی مملکت بپردازد.  حاکمیت نشان داد به ظرفیت سازی در فضای داخل و جلب فضای اعتماد عمومی نیز عنایت دارد. حاکمیت پس از 4 سال متوجه این نکته حیاتی شد که نرمش در فضای داخلی به داشتن دست بالا در مذاکره با قدرتهای خارجی منتهی خواهد شد.

پی نوشت

·        این دو مطلب را هم بخوانید: لینک 1، لینک 2

·        امروز از آن روزهای خیلی خوب بود. آزادی زندانیان سیاسی به یک طرف. قهرمانی تیم ملی کشتی و صعود استقلال به نیمه نهایی هم امروز را خوبتر از خوب کرد.

·        بسیار علاقمند به دیدن دوستانیم که معتقد بودند مشارکت در انتخابات امری بیهوده است.

یک روز پر از حاشیه ...

پریروز دفاع همسرجان بود. خوب من هم که مسلما دعوت. این شد که یکی دو باری این تاریخ دفاع جابه جا شد تا بشود به این دفاع جانانه رسید. من هم که جز اطاعت امر کار دیگری بلد نبوده و نیستم!!! اراده به رفتن کردم.

شب روز واقعه از محل کار، مدیر گرامی زنگ زد که آآآی مهندس، فردا جلسه است و حضور تو واجب. (در نظر بگیرید که تاریخ تمدید قرارداد من هم همان روز بود و کافی بود بگم کار دارم!!!) با هزار جور لابی کردن جلسه از 11 ظهر! به 8 صبح منتقل شد.

10 صبح که شد آزاد از جلسه با لب خندون به خونه برگشتم. غافل از اینکه امتحان الهی تازه آغاز شده!

11:30 که شد، آماده به حرکت تصمیم به یک کار هیچ وقت نکرده گرفتم. بعد از 2.5 ماه گفتیم دستی به ماشین بکشیم که غافل بودم از این که خداوند میخواد یک درس اساسی! بهم بده. چشمتون روز بد نبینه. کلید ماشین را برداشتم و در خونه را بستم. در که بسته شد تازه یاد کلید خونه افتادم. حالا من بودم بی موبایل! با شلوار تو خونه! یک جفت دمپایی و کلید ماشین. دیگه خودتون را بگذارید جای من. دوان دوان رفتم سراغ کلید ساز. با هزار جور ناله و التماس و چک و چونه یک کلید ساز پیدا کردم و آوردمش. یادمه وقتی این قفل را خریدم طرف گفته بود این قفل بی کلیدش باز نمیشه و اگه کلیدش گم شه بیچاره ای و .... . یک وقت فکر نکنید میخوام بگم قفل اون طوری نبود که آقای فروشنده میگفت، اما آقای کلید ساز قفل خانه ما را در کمتر از 5 دقیقه و بی سر و صدا باز کرد!

در که باز شد برای من شده بود مثل در بهشت. نفهمیدم چه جوری رفتم تو خونه ساک را برداشتم و دویدم سمت ماشین. آن هم ساعت 1:30. حالا من بودم و 2:30 ساعت زمان و دفاع همسرجان و باک خالی! دیگه خودتون سرعت طی مسیر را تخمین بزنید!

پی نوشت:

در نهایت 5 دقیقه پیش از دفاع به مقصد رسیدیم!

 

نقدی بر روند انتخاب شهرداران کلان شهرها

با تشکیل جلسه اول شوراهای شهر و مشخص شدن ترکیب هیئت مدیره آنها روند انتخاب شهرداران نیز آغاز شد. آنچه این روزها از جلسات انتخاب شهردار در شهرهای مختلف به گوش میرسد، فارغ از خروجی آن، روندی است که هدف واقعی شوراهای شهر و روستا را تحت الشعاع قرار داده است.

به عنوان نمونه در اکثر شهرها، اعضای شورا انتخاب شهردار را در پشت درهای بسته انجام میدهند و مردم را محرم مذاکرات خود نمیدانند. قطع به یقین آنچه در مذاکرات انتخاب شهردار مطرح میشود مسائل امنیتی نبوده و نیست. انتخاب شهردار پشت درهای بسته موجب آن خواهد بود که مردم از قول‌ها و وعده های شهردار شهر خود خبردار نشوند. از سوی دیگر، برنامه ای که شهردار به شورای شهر ارائه داده و بر اساس آن منتخب می‌شود نیز از نظر مردم پنهان مانده و به آنان ارائه نمیشود. نتیجه مستقیم این عملکرد عدم امکان ارزیابی عملکرد شورا و شهرداری در طول دوره 4 ساله بوده که مشکلات فراوانی را به لحاظ اعتماد عمومی به همراه خواهد آورد.

در حقیقت شهرداری که مردم از برنامه و جزئیات نحوه انتخابش خبر نداشته باشند، در نهایت خود را مجاز به عملکرد غیر شفاف میداند. امری که این روزها با کمال تاسف در اکثر کلان شهرها رخ داده و منتقدان بزرگترین عیب شهرداران را عملکرد غیر شفاف مالی میدانند.

از سوی دیگر در شهرهای بزرگی همچون اصفهان و تهران، تنها شهردار در مدیریت شهری نقش ایفا نمیکند. در کنار شهردار، معاونین، روسای سازمانها و شهرداران مناطق نقش پررنگی در مدیریت شهری داشته و دارند. به عنوان مثال در یک شهر کوچک شهردار با 7000 نفر سر و کار دارد. در مقابل شهردار یک منطقه در اصفهان با 130.000 نفر سر و کار دارد. به همین نسبت اهمیت شهردار یک منطقه در یک کلان شهر از شهردار شهری کوچک بالاتر است.

این در حالی است که عملا اعضای شورای شهر در کلان شهرها نه در روند انتخاب شهرداران مناطق و معاونینشان، و نه چندان بر روی عملکردشان نقش و نظارتی ندارند. نتیجه این امر نیز ایجاد خلاء نظارتی در کلان شهرها میشود. شاید بهتر باشد اعضای شورای شهر انتخاب شهردار را به انتخاب معاونین و شهرداران مناطقی کاردان و متخصص مقید کنند، تا از تخلفات احتمالی بعدی شهرداران جلوگیری شود.

ستارگان شورا

با اعلام نتایج چهارمین دوره انتخابات شورای شهر اصفهان، اتفاق كم‌نظيري رخ داد و به قول حافظ ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد ... گویي سری دوم قصه‌های مجید آغاز شده است ولی این بار با مجید در نقشی دیگر. مهدی باقربیگی در میان بهت و حیرت بسیاری پس از رییس دومین و سومين دوره شورای شهر اصفهان، نفر دوم انتخابات شد. البته ستاره باقربیگی در آسمان انتخابات تنها نبود و به همراه وي، خانم ندا واشیانی، مجری معروف شبکه اصفهان، و رسول جزینی، کشتی‌گیر سرشناس اصفهانی، هيئت(صورت) فلکی منحصر به ‌فردی را در سپهر شورا ایجاد کردند؛ مجموعه‌ای که از همان لحظه اعلام نتایج آماج حملات شهاب‌سنگ‌های انتقاد قرار گرفت. البته این انتقادهاي بعضاً مخرب، پیش از این نیز کم و بیش نسبت به نامزد شدن آن‌ها در انتخابات وجود داشت ولی پس از آن شدت بيشتري به خود گرفت. عمده این انتقادها بر بي‌ارتباطي حرفه این سه نفر با فعالیت‌هاي شورا متمرکز بود. ولی برخی منتقدین که عموماً قشر نخبه و تحصیل‌کرده‌اند پا را فراتر گذاشته و دایره انتقاد خود را متوجه شهروندانی کرده‌اند که به باقربیگی، واشیانی و جزینی رای دادند. اما آیا این انتقادها به رای آورندگان و رای‌دهندگان وارد است؟ برای پاسخ به این پرسش اجازه دهید در ابتدا ببینیم همای سعادت چگونه در دام اين سه تن افتاد.

این دوره از انتخابات شورای شهر سه ویژگی جدید داشت. اول اینکه تعداد اعضاي شوراي شهر اصفهان از 11به 21 نفر افزايش يافت. كثرت نامزدهاي انتخابات دوره چهارم شورا ويژگي دوم این دوره نسبت به دوره‌های قبل بود. و نهایتاً ويژگي سوم اين انتخابات، برگزاری همزمان آن با انتخابات بسيار بااهميت ریاست جمهوری بود که طبیعتاً آن را تحت تاثیر قرار می‌داد. به ويژه آن که حجم اصلي تبلیغات بر نامزدهای ریاست جمهوری متمرکز بود. این مساله در کنار تعداد زیاد نامزدهای شورا، شانس معرفي و مورد توجه قرار گرفتن هر یک از چهارصد و اندی داوطلب شورا را بسیار کم می‌کرد. در چنین شرایطی هدف اصلی اکثر شهروندانی که پای صندوق‌های رای حاضر شدند، شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری بود و اگر تصمیم به انتخاب اعضاي شورا می‌گرفتند، درصد کمی حوصله تکمیل آن فهرست 21 نفری را داشتند. پس طبیعی بود که شهروندان اصفهانی هنگام رای‌دادن، به گزینه‌هایی که بیشتر در ذهنشان مانده رای دهند و اینگونه بود که رئوس آن هيئت مستقل، یعنی باقربیگی، واشیانی و جزینی به شورا راه یافتند.

ميزان رای‌آوري این سه نفر زماني اهمیت بيشتري پيدا مي‌كند كه رقابت سنگینی بین دست‌کم چهار لیست مطرح از دو طیف اصلی سیاسی را مطمح نظر قرار دهيم. جناح اصولگرا با سه لیست که البته بعضاً همپوشانی هم داشت دچار تفرق شده بودند و رای پایگاه ثابت اصولگرایی در میانشان توزیع شد. جناح اصلاح‌طلب نیز که فرصت طلایی ارائه لیست حامی دکتر روحانی را داشت، هم دچار کارشکنی شد و هم در زمان و نحوه توزیع لیست از کارایی لازم برخوردار نبود. نگاهی به اسامی برگزیدگان این دوره شورا نشان می‌دهد آنچه بیش از حضور در لیست‌ها بکار منتخبین آمد، شهرت فردی آن‌ها بود که یا حاصل سابقه و فعالیت قبلی بود و یا در مدت کوتاه تبلیغات، از تبلیغ انبوه و چشم‌گیر بدست آمده بود. البته در هر حال نباید بر تبلیغات گسترده و اعجاب‌انگیز یکی از لیست‌ها چشم پوشيد که در موفقیت آن تاثیرگذار بود. بنابراین، خواص و بخصوص گروه‌های سیاسی به جای شماتت مردم باید ضمن تجربه‌اندوزی از این دوره، به فکر بازنگری در نحوه تبلیغ خود در دوره آتی باشند تا بتوانند كرسي‌هاي بیشتری از شورا را در اختيار گیرند.

پس از بررسی علل گرایش مردم به باقربیگی، واشیانی و جزینی، اکنون وقت آن است که به بررسی انتقادها و تخریب‌هایی بپردازیم که علیه آن‌ها مطرح می‌شود. چنانچه ذکر شد ایراد اکثر منتقدین به این سه تن نداشتن تخصص مرتبط با مديريت شهر و شورا است. شهر مقوله‌ایست چندبعدي و چندسطحي که از ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیست‌محیطی در لايه‌هاي مختلفی تشکیل شده که هر کدام به نوبه خود زیرمقوله‌های مختلفی دارد. بدیهی است هیچ‌یک از منتخبین شورا نمی‌تواند ادعا کند که در همه زمینه‌ها صاحبنظر است. این در حالیست که بايد اذعان داشت همه اعضاء در تصمیمات و رای‌گیری‌های شورا در مورد مسائل مختلف سهيم هستند. چاره چنین معضلی، مطالعه و مشورت است. همه اعضاء شورا موظف و مكلفند درباره طرح‌ها و لوايح مطرح در شورا مطالعه کنند تا دیدی کافی نسبت به موضوعات به دست آورند. در باب مشورت، دکتر درگی، استاد برجسته بازاریابی، نقل می‌کرد که مرحوم موحدی ساوجی که 5 دوره نماینده مجلس بود، در مورد مسائل مهمی که در مجلس مطرح می‌شد همیشه قبل از رای‌دادن با عده‌ای از بهترین متخصصین کشور در زمینه موضوع مورد بحث مشورت می‌کرد. كوتاه سخن اینکه نداشتن دانش در همه موضوعات معیاری نیست که گواه و گوياي ناکارآمدی منتخبین شورای شهر باشد بلکه با مطالعه و مشورت می‌توان این نقیصه را برطرف نمود و هیچ یک از اعضای شورا از این قاعده مستثنی نیستند. وانگهی مگر فرهنگ و هنر و ورزش سه مقوله مهم در شهر اصفهان و مورد توجه مردمان دیار نصف جهان نیستند و مگر واشیانی و باقربیگی و جزینی اهل فرهنگ و هنر و ورزش نیستند؟ شاید خیلی از منتقدین ندانند که ندا واشیانی دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی است و در عین جوانی سابقه فرهنگی - هنری قابل توجهی دارد؛ مهدی باقربیگی گرچه کارشناسی مهندسی دارد اما در عرصه سینما و تلویزیون فعال بوده و کارمند سازمان فرهنگی - تفریحی شهرداری اصفهان است؛ و رسول جزینی هم دارای مدرک کارشناسی علوم ورزشی است و به نسبت سنش کوله‌باری از سوابق مدیریتی و قهرمانی دارد. پس بی‌انصافی است اگر دانش و تجربه این سه تن را نامرتبط با وظایف شورای شهر بدانیم، آن‌هم شورایی که روز به روز حضورش در عرصه‌های مختلف شهری پررنگ‌تر می‌شود.

اما اين هيئت سه نفره شورايي نقطه قوت ویژه‌ای هم دارد که برخی نسبت به آن بی‌توجه‌اند و برخی هم به عمد به آن نمی‌پردازند. اغراق نيست اگر بگوییم این سه تن بیش از مجموع دیگر اعضاء شورا مورد توجه مردم هستند و به این دلیل نیز می‌توان آن‌ها را ستارگان شورا نامید. در حالیکه شورای شهر برای موفقیت در وظایفش - به خصوص نظارت بر عملكرد شهرداری - نیاز به توجه و حمایت مردم دارد، حضور نمایندگانی که در کانون توجه مردم هستند فرصتی است که باید آن را غنیمت شمرد. این موضوع وقتی پررنگ‌تر می‌شود که دقت کنیم این سه برگزیده مردم، جوان‌ترین اعضای شورا هستند و طبعاً در میان جوانان و نوجوانان جایگاه ویژه‌ای دارند؛ باقربيگي هنوز هم برای بسیاری از اصفهانی‌ها یادآور خاطرات خوش قصه‌های مجید است و دوستش دارند؛ خانم واشیانی در کمال تاسف تنها نماینده زنان شهر اصفهان با جمعیت نزدیک به دو میلیون است که نیمی از آن را زنان تشکیل می‌دهند و به تنهایی باید صدای زنان و دختران شهرش باشد؛ و جزینی هم در میان ورزشکاران و ورزش‌دوستان جایگاه خاصی دارد. به همین دلیل این سه تن بر خلاف اکثر اعضای شورا که بیشتر جایگاهی سیاسی دارند، متکی بر پشتوانه اجتماعی فراجناحی هستند که همه تفکرات سیاسی را در بر می‌گیرد و در صورت برقراری رابطه موثر با مخاطبینشان، می‌توانند مشکلات و نیازهای آن‌ها را به شورا منتقل کنند. البته داشتن پایگاه اجتماعی گسترده و قرار داشتن در کانون توجه، نمی‌تواند خود به خود باعث اثرگذاری بر مردم شود مگر اینکه اظهار نظر اين هيئت سه‌گانه بر اساس مشکلات شهر و شهروندان و کارشناسی‌شده باشد.

حضور هنرمندان و ورزشکاران در عرصه سیاست، مختص اصفهان و ایران و کشورهای در حال توسعه نیست و کشورهای پیشرفته نیز همچون آمریکا که زمانی رئیس‌جمهورش رونالد ریگانِ هنرپیشه بوده، چنین تجربه‌هایی داشته‌اند. آنچه مهم است نحوه برخورد نخبگان و شهروندان با این افراد و عملکرد خود ایشان می‌باشد. بنابراین، برای استفاده از توان بالقوه این سه منتخب شورا، در وهله نخست، ایشان باید علاوه بر تمرکز بر حوزه تخصصیشان، به مطالعه و مشورت در سایر حوزه‌ها بپردازند. آن‌ها باید قدر رای مردم را بدانند و با پیگیری و ممارست در حفظ منافع شهروندان، شهرتشان را در راه بهبود وضع شهر بکار گیرند. البته تحقق این امر تابع سایر توانمندی‌های فردی و خصوصیات اخلاقی این سه تن نیز می‌باشد. از طرف دیگر،نخبگان و سایر منتخبین شورای شهر باید با توجه به ظرفیت این افراد در اثرگذاری بر شهروندان، سعی در ایجاد فضایی سالم برای حضور و فعالیتایشان در شورای شهر داشته باشند.

پی نوشت:

* متن فوق نوشته دوست گرانقدر ما جناب احسان خان مالکی پور بود. ما نیز بدون دخل و تصرف منتشرش کردیم.

* متاسفانه از سرکار خانم واشیانی عکسی در فضای مجازی یافت نشد که بسی مایه تعجب گشت.

نامه ای به همه دوستان خارج نشین

سلام دوست من

بعد مسافت این روزها باعث شده کمتر با یکدیگر صحبت کنیم. بعد مسافت اختلاف زمان میآورد. اختلاف زمان، اختلاف فاز میآورد و همه اینها من و تو را از یکدیگر دور و دورتر کرده است. این شده که کمتر حرف میزنیم. کمتر نظرات هم را میدانیم و بیشتر از هم دور میشویم.

روزی که رفتی دوران سیاهی بود. همه به سیاهیش باور داشتند. هرچه متحجر متعصب بود در راس امور قرار داشت. رییس جمهور مملکتمان وقیحانه ترین رفتارهای ممکن را داشت. من و تو را بزغاله و خس و خاشاک خطاب میکرد.

نمیدانم 88 به بعد بودی یا نه. آن زمانها که از سیاه هم سیاه تر بود. آدم از سایه خود هم میترسید. از تلفن همراهت هم فرار میکردی.

تو رفتی و من ماندم. هر دو شاید به جبر، شاید هم به اختیار... اصلا مهم نیست. آنچه مهم است ملیتمان است. نقطه اشتراکی که از بین نرفته و نمیرود. خیلیها خواستند همین رشته های آخر را نیز پاره کنند. اما نتوانستند. چون من و تو نگذاشتیم.

اینجا ایران است. همان سرزمین مادری. جایی که با هم در آن رشد کردیم. همان خاکی که تو هم 70-80 درصد عمرت را در آن سپری کردی. از ایران برایت زیاد گفته اند. اما بگذار کمی هم من از این ملک آریایی بگویم. خیلی قدیم را برایت تعریف نمیکنم. همین 100 سال اخیر را نگاه کن. ببین ایران ما چه کشیده. مشروطیت. 28 مرداد. 15 خرداد. انقلاب اسلامی. 8 سال جنگ. 2 خرداد. 3 تیر!!. و حالا 24 خرداد.

راه درازی را برای استقلال و آزادی ایران طی کرده ایم. همین 16 سال اخیر که همه به یاد داریم گواه محکمی بر دشواری آن است. راهی که خونها و رنجهای زیادی برای آن رفت. همین 4 سال اخیر را که نگاه میکنی میبینی چه هزینه هایی داده شده. چه رنجها. چه خونها. چه حصرها. چه حبسها. چه ظلمها.

اما راه را دوباره در پیش گرفتیم. شاید چون چاره ای نمیدیدیم. کشور را در آستانه جنگ حس کرده بودیم. عده ای میخواستند اینجا حکم طالبان شیعی را پیدا کند. من و بسیاری از دوستانت که مانده اند (یا نتوانستند راه سفر در پیش بگیرند) از خیلی چیزها گذشتیم و چشم بر خیلی چیزها بستیم. معجون ایمان، اراده و عمل کارگر افتاد و تغییری که 4 سال پیش دنبالش بودیم اتفاق افتاد. اراده ما اراده ی اکثریت شد.

باور کن تغییر اتفاق افتاده تغییر کوچکی نبود. کسی هم ننوشته بود که باید این تغییر رخ دهد. کمی سرمقاله های برادر حسین را در کیهان بخوان. کمی به حرکتهای احمقانه محمود و دله دزدیهای روزهای آخرش نگاه کن. هیچ کس فکرش را نمیکرد چنین شود. اما شد. این بار دیگر نوبت من و توست.

بگذار نقل به مضمونی از تاریخ مشروطه کسروی بکنم. دوران استبداد صغیر بود. همه جای ایران را مستبدان اشغال کرده بودند. "از ایران آذربایجان ماند. از آذربایجان تبریز. از تبریز کوی امیرخیز و از کوی امیرخیز یک کوچه که در آن ستارخان مقاومت میکرد. اما بعد آن کوچه به کوی، آن کوی به شهر و شهر به ولایت و ولایت به کشور بدل شد."

باور کن دوست من، فقط آن کوچه مانده بود. حالا هنر کرده باشیم، کوی را به کوچه تبدیل کرده ایم. اما راه زیادی در پیش داریم تا ایران دوباره ایران شود.

این راه را باید با هم برویم. برای ایران. شاید اگر در کنار هم نیز نباشیم باز با هم این راه را طی میکنیم. اما بودنت دو صد مقدار با نبودنت فرق دارد. ایران امروز ما به نخبگان بیشتری احتیاج دارد. به مغزهایی که بیشتر فکر کنند. و کمتر دهان باز کنند. بیشتر عمل کنند و کمتر شعار بدهند. مغزهایی که اصالتی برای اندیشه قائل باشند. به کسانی که متخصص باشند.

ایران امروز ما دچار کمبود متخصص است. دچار کمبود مردمان عقل محور. وقتی که نباشی تکلیف معلوم است. آنها در اکثریتند. درو میکنند و به پیش میروند. مطمئن باش بذرهایشان بیشتر از ماست.

نمیگویم اوضاع خیلی بهتر از قبل شده. اما بهتر شده. شاید از نظر اقتصادی فرقی نکرده باشد. شاید حصر و حبسی برداشته نشده باشد. اما فضای اندیشه و عمل آزادتر شده. همه جا روزنه امید پدیدار شده. مدیرانی شایسته تر بر سر کار آمده اند. اینها واقعیاتی غیر قابل انکارند. اگر قدر این فرصت ندانیم و ارجش ننهیم باور کن از دستش میدهیم. شاید دیگر تکرار نشود. به تو اطمینان میدهم، تندروها دست از سر ما بر نمیدارند.

دوست من، گاهی نسلی برای آرمانهایش مجبور است هزینه کند. چندین نسل از این خاک هزینه داده اند. این بار قسمت ما شده تا کشورمان دوباره در دست تندروها نیفتد. آن روزی که رفتی من هم در کلام (نه در عمل) با تو موافق بودم که هیچ کاری نمیشود کرد. اما امروز با قاطعیت میگویم میشود سرنوشت از سر نوشت. اگر نیامدید و فردای فرداها تندروها آمدند پشت دست نزنید که ای وای، چه شد دوباره. به عوام الناس فحش ندهید که نفهمند. بگویید ما کاری نکردیم. بگویید ما حاضر نشدیم از خود برای کشورمان بگذریم. بگویید ما این فرصت طلایی تاریخی را از دست دادیم.

کلام را بیش از این مطول نمیکنم. امیدوارم روزی در همین شهر و کنار زنده رودی که این روزها به نفس افتاده دوباره هم قدم شویم.

یا حق

هیاهو برای هیچ

پرده اول

1 هفته اخیر، هر بار رفتم فیس بوک اعصابم خرد و خمیر شد و اومدم بیرون. از بس عکس لنگ و کیسه دیدم. از بس عدد 6 و 4 دیدم. از بس استقلال و پرسپولیس شنیدم. خلاصه این که حالم به هم خورد از هرچه قرمز و آبی بود.

پرده دوم

بازی موعود امروز برگزار شد. صفر- هیچ. و این سوال برایم باقی ماند که آیا واقعا این همه هیاهو ارزشش را داشت؟

پرده سوم

بسیاری از دوستان پر هیاهوی من در فیسبوک افرادی بودند که به مردم عادی به خاطر پیروی کورکورانه از بعضی از رفتارها انتقادهای تند و تیزی میکنند. به عنوان نمونه وقتی مرغ گران میشود و مردم برای خرید به هجوم میآورند آنها را مشتی احمق خطاب میکنند که راه و رسم اعتراض را بلد نیستند.

سوال من از این دوستان در پایان این بازی سراسر یخ! این است که شما خود از همان رفتار اجتماعی پیروی نکردید؟

مگر این بازی (و کلا فوتبال در این کشور) نوعی توهین به شعور مخاطب نبود؟ اعتراضی که از آن دم میزنید پس کجاست؟ وقتش نیست در اعتراض به این توهین و هزینه های میلیاردی بی ثمر، کمی کمتر بازار این مفت خورها را گرمش کنید؟

گاهی انتقاد میشه چرا حقوق ماهانه یه استاد تمام دانشگاه دولتی با 50 سال سن (حداقل 22 سال تحصیل با نتایج درخشان و 20 سال تلاش برای پیشبرد علم وپژوهش) کمتر از 5 میلیون تومانه. در صورتی که حقوق یه فوتبالیست 28 ساله با تحصیلات زیر دیپلم و با عدیده ای از مشکلات اخلاقی ماهانه 300 میلیون تومانه (قرارداد خلعتبری). خوب عزیزان من دلیل این تعارض آشکار هجوم مردمی یه که از کیلومترها دورتر برای دیدن قدم زدن این فوتبالیستها به ورزشگاه میرن و از هفته ها قبل برای هم کری میخونن.
دلیلش شمایید که مثلا فرهیخته ها و قشر تاثیرگذار جامعه اید. شمایی که میدونید چه خیانتی داره میشه و باز گرمش میکنید.

پی نوشت

·        اشتباه برداشت نشود. معتقدم فوتبال و ورزش نیاز مبرم یک جامعه است. اما همین نیازهای مبرم نیز نباید از خط اعتدال خارج شوند. عمیقا معتقدم فوتبال این روزهای مملکت آلوده به هزاران کثافت است و نیاز به یک کم توجهی ملی دارد.

·        و قطعا اگر بخواهم انتخابی هم بکنم آن انتخاب سپاهان است!

این که پیرانه سرمان صحبت یوسف بنواخت/ اجر صبری است که در کلبه ی احزان کردیم..

4 سال پیش، در همین روزها، هر جا که سرک میکشیدی گرد مرگ پاشیده بودند. انگار هیچ کس به فردایش امیدی نداشت. شاید همه به دنبال فرار بودند. و شاید حتی خودکشی. خیلیها آن روزها خودکشی سیاسی کردند. خیلیها هم خودکشی فرهنگی. شاید هیچ کس فکرش را نمیکرد روزی برنده شدن کاندیدای منتخب جبهه اصلاحات را جشن بگیرد.

واقعا چه کسی فکرش را میکرد قریب به 10 نفر از اعضای هیئت دولت از اعضای ستاد مرکزی کاندیداهایی باشند که حتی تا امروز نامشان سران فتنه است.

چه کسی فکرش را میکرد روزی در این مملکت اعضای هیئت دولتش یکی یکی صفحه فیس بوک باز کنند، و حتی فیس بوک باز هم بشوند!

چه کسی فکرش را میکرد عکس صفحه اول روزنامه ایران، تصویر سید خوشروی ما باشد.

چهار سال پیش چه کسی باور داشت دوباره میتوان برخاست، دوباره ساخت، طرحی نو در انداخت ...

چهار سال پیش کدام جوان اصلاح طلب باور داشت میتواند دوباره کنگره برگزار کند و بزرگان همفکرش را برای سخنرانی دعوت کند...

شاید بگویید هیچ کس ... اما واقعیت این نیست.

عده ای بودند که از همان روزها ایمان داشتند. ایمانشان را با اراده، و اراده ی خود را با عمل در هم آمیختند و این روزها را برای ما به ارمغان آوردند. تسلیم نشدند و جنگیدند. برای ایران. برای اصلاح امور. مصداق آیه شریفه، ابتدا برای تغییر قیام کردند و سپس ازخدا یاری خواسته و بر او توکل نمودند.

ایام انتخابات در ستادهای جناب روحانی و عارف افرادی میدیدم که تحیر برانگیز بودند. تحصیل کردگانی که این بار برای تغییر نه فقط در قالب تئوری و حرف، که به صورت عملی در کف خیابانهای شهر فعالیت میکردند.

آنچه رخ داد و این روزها در حال چشیدن ثمره شیرینش هستیم، نتیجه 4 سال استقامت و ایستادگی عزیزانی بود که از مطالبات حداقلی خود کوتاه نیامدند. نتیجه تهدید به جان خریدن عده ای از مردمان همین سرزمین بود. نتیجه کاربرد عقلانیت عرفی و پرهیز از جوزدگی و احساسات بود. نتیجه صبر و پایداری است. ثمره اراده، ایمان و عمل است.

پی نوشت:

گذشته عبور کرده. شیرین یا تلخ. مهم ساختن آینده است. این روزها اگرچه فضا برای نفس کشیدن کمی بهتر شده، با این وجود تضمینی برای آینده وجود ندارد. شاید همان ها که 8 سال کشورمان را تباه کردند دوباره برگردند. آن روز افسوس خوردن فایده ندارد. امروز تنها فرصت ما برای تغییر در فرداست.


قانون اساسی- اصول 4، 5 و 6

پیش نوشت

قرار بود به تدریج اصول قانون اساسی جهت یادآوری و تذکره در اینجا گذاشته شود...

 

اصل ۴

کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است.

اصل ۵

در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.

·         اصل سابق: در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل‏الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است، که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.

اصل ۶

در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد.

پی نوشت

·         به تفاوت اصل سابق و فعلی در اصل پنجم قانون اساسی دقت کنید.

 

بی قانونی از جانب هیچ کس پذیرفته نیست

رییس جمهور محترم سلام

همانگونه که حضرتعالی مستحضرید! اینجانب از سینه چاکان و حامیان شما در انتخابات بودم. لیکن این مسئله دلیل بر چشم پوشی از خطاهای آشکار حضرتعالی نخواهد بود. طبیعتا هر چه بر محمود حرام بود، بر جنابعالی و اطرافیان شما نیز حرام اندر حرام خواهد بود. چه پشتیبان شما جوانانی بودند که شعارشان ادب و اخلاق و خواست اولیه آنها "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" بوده است.

کوتاه سخن آن که اخیرا هر دو- سه روز یکبار لطف حضرتعالی شامل جناب ترکان شده پستی به ایشان هبه کنید. خواستیم متذکر شویم، اولا پستهای دولتی در تیول حضرتعالی قرار نداشته و میبایست به متخصصان امر سپرده شود. ثانیا طبق قانون چند شغله بودن ممنوع است. ثالثا مگر مملکت قحط الرجال است. رابعا اگرچه ایشان را به عنوان سرپرست موقت منصوب کرده اید، ولی باز هم تخطی از قانون فرموده اید.

کوتاه سخن آنکه به میثاقی که با مردم بسته اید پایبند باشید تا همچنان ملت در کنارتان باقی بماند. ملت فراموش نکرده و نمیکند که انحرافات محمودیه از همین مسائل جزیی ایجاد شد.

والسلام علی من اتبع الهدی

پی نوشت:

* منابعی که بر اساس آن جناب ترکان پنج شغله گشته اند در زیر قابل مشاهده است:

         اکبر ترکان دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی شد.

          اکبر ترکان سرپرست سازمان فضایی ایران شد.

        اکبر ترکان همزمان در پنج سمت دبیرخانه شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی کشور، دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان، دبیرخانه جنبش عدم تعهد، معاونت امور بین‌الملل رییس‌جمهور و سازمان فضایی ایران معارفه شد.

** امیدوارم حامیان جناب روحانی در مقابل این نقض آشکار قانون بی تفاوت نباشند. بی قانونی از همین جاهای کوچک عادی میشود.

انتخاب مجدد شهردار ... برای چند دوره؟

این روزها با مشخص شدن ترکیب کابینه، بازار گمانه زنی درباره انتخاب شهرداران بیش از پیش داغ شده است. در این میان آنچه این روزها بحث انگیز شده، داستان انتخاب پیاپی شهرداران برخی از کلان‌شهرهاست. به عنوان مثال انتخاب مجدد دکتر سقائیان (شهردار اصفهان) یا دکتر قالیباف.

قصه از آنجا شروع شد که عده ای از حقوقدانان معتقد بودند، طبق قانون شوراهای اسلامی مصوب سال 61 ، شورا نمیتواند شهردار را بیش از یک دوره پیاپی انتخاب کند. فارغ از لازم الاجرا بودن این بند یا نه (که در تخصص من نیست) ایجاد چنین محدودیتی خود دارای برکات بسیار است.

قانونگذار رییس جمهور را محدود به حداکثر 8 سال ریاست جمهوری نموده تا از ظهور انحصار و ویژه خواری جلوگیری نماید. همین مسئله در مورد مدیریت شهری نیز صادق است. مدیر شهری که (به فرض) 12 سال بر کرسی شهرداری تکیه زند، خواه ناخواه به سمت انحصار گرایی میلغزد و سلیقه های مخالف در مدیریت را حذف میکند. بالاتر از آن، انحصار ایجاد شده در مدیریت باعث میشود شهر از گستره‌ی سلایق مدیریتی بی بهره شده و هدایت امور در اختیار تنها یک سلیقه قرار گیرد. همین امر موجب باند سازی شده که مضرات آن در درازمدت دامن کلیه افراد جامعه را خواهد گرفت.

چرخش مدیریت در یک سیستم مدیریتی اصلی است که امروزه کلیه قانونگذاران و مردم بر آن اتفاق نظر دارند. امید است منتخبین ملت در شورای شهر نیز به این اصل بدیهی پایبند بوده و فارغ از جناح سیاسی شهردار، تفکر و فرد جدیدی را برای اداره شهر انتخاب نمایند.

پی نوشت:

سایت عصر ایران در کنفرانسی خبری به بررسی حقوقی این ابهام قانونی پرداخته. خواندنش خالی از لطف نیست.